معنی خرد شدن - لغتنامه دهخدا - لام تا کام
معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم
1st New World, Dhaka 15538087991 [email protected]
معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم
خرد کردن مواج پاره شدن. ... ایمپینجمنت و گیر کردن لابروم بین سر استخوان ران و لبه استابولوم و بدنبال آن پاره شدن لابروم گاهی اوقات شکل سر استخوان ران و یا شکل لبه استابولوم بطور مادرزادی طوری ...
2013年4月15日 Hi An Iranian lady recently used the expression “خرد کردن”. When I asked her if it meant “پاره کردن”, she said, “تیکه تیکه کردن” (if I remember rightly)...
خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن .
Check 'پاره شدن' translations into English. Look through examples of پاره شدن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.
خرد و خمیر شدن. [ خ ُ دُ خ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ... فایرفاکس و کروم، اپلیکیشن موبایل و همچنین ربات تلگرام دیکشنری و مترجم طراحی کرده است که میتوانید از لینک های بالا دانلود کنید.
[ویکی فقه] پاره کردن به معنای شکافتن، دریدن است واز آن در بابهای طهارت، حج و کفارات سخن رفته است. بریدن کفن با ابزار آهنی مانند قیچی مکروه است و سزاوار است آن را با دست پاره کنند. کفاره پاره کردن لباس در مرگ پدر و برادر ...
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
منبع. واژگان مترادف و متضاد. نمایش تصویر. معنی. پاره کردن. جردادن، دريدن، شكافتن، قطع كردن، گسستن، گسيختن. rip, tear up, tear, shred, rend, mangle, cut, lacerate, lancinate. مزق، قلع، فرم، انشق، اندفع، شق، شخص متهتك،